جدول جو
جدول جو

معنی تینگ نر - جستجوی لغت در جدول جو

تینگ نر
سالار، قوی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ نَ ظَ)
خردک نگرش. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). نظرتنگ. بخیل. کوته نظر:
اشکم که به هر تنگ نظر، گرم نجوشم
آهم که به هر سردنفس، یار نباشم.
صائب (از آنندراج).
رجوع به مادۀ بعد و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ دَ)
بخیل. ممسک. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). که در خانه اش بروی کسی باز نشود. مقابل فراخ در:
ممدوح بماندند دو سه بارخدایان
زین تنگ دلان، تنگ دران، تنگ سرایان.
سوزنی (از یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا
بخیل، تنگ چشم، خسیس، دون، کم همت، کوته بین، کوته نظر، ممسک، نظرتنگ
متضاد: بلندنظر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دور اطراف پیرامون، نوعی فن در کشتی لوچو
فرهنگ گویش مازندرانی
ابزاری در دستگاه بافندگی سنتی
فرهنگ گویش مازندرانی
نام محلی در ناییج نور
فرهنگ گویش مازندرانی
لقبی ناخوشایند در تحقیر افراد
فرهنگ گویش مازندرانی
سالار، قوی، حیوان نری که برای جفت گیری نگهداری شود
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی که در اثر ضربه ای کاری بر زمین افتد
فرهنگ گویش مازندرانی
باریک نظر، دید باریک، محدودبین
دیکشنری اردو به فارسی